آخرین اخبار

ترس، سهمِ معلمان دارابیِ پست بندی شده در شهرهای همجوار

جلیل سلمان دبیر سرویس تاریخ، فرهنگ و هنر سایت خبری فردای داراب، در واکنش به حادثه تصادف سرویس معلمان دارابی یادداشت زیر را در وبلاگ شخصی خود منتشر کرد. اپیزود اول ماه قشنگ مهر است. مدرسه ها دوباره باز شده اند .شور و نشاط مضاعفی میان بچه هاست. صدای بوق های پی در پی تاکسی […]

اشتراک گذاری
19 مهر 1394
192 بازدید
کد مطلب : 4045

جلیل سلمان دبیر سرویس تاریخ، فرهنگ و هنر سایت خبری فردای داراب، در واکنش به حادثه تصادف سرویس معلمان دارابی یادداشت زیر را در وبلاگ شخصی خود منتشر کرد.

اپیزود اول
ماه قشنگ مهر است. مدرسه ها دوباره باز شده اند .شور و نشاط مضاعفی میان بچه هاست. صدای بوق های پی در پی تاکسی ها، آژانس ها، مینی بوس ها و خودروهای شخصی در همه کوچه های داراب به گوش می رسد. بچه ها با سرویس هایشان به مدرسه می روند.«یَسنا» هم مثل هر صبح بیدار می شود تا به مدرسه برود. امروز او هم مثل همه بچه ها با پدر و مادرش خداحافظی می کند تا به مدرسه برود. مادرش او را درآغوش می گیرد و پس از خداحافظی به مدرسه می رود. کلاس سوم دبستان است و پر از آرزوهای کودکانه. عصر که به خانه باز خواهد گشت مادرش در انتظارش خواهد بود. اما امروز متفاوت است، هیچکس نمی داند چه اتفاقی روی می دهد فقط خداوند مهربان قادر است امروز را رقم زند.
اپیزود دوم
امروز یکشنبه دوازدهم مهرماه سال ۱۳۹۴ است. مادرش معلم شیفت صبح است و باید به مدرسه ای در یکی از روستاهای لارستان برود. راننده سرویس مادرش، آقای بهروزی پدر بزرگ یَسنا است. مردی مهربان و خوش خلق که هر روز صبح زود معلمان داراب را به لارستان می برد. در صندلی جلو و در کنار راننده یعنی آقای بهروزی(پدربزرگ یسنا) مادر یسنای کوچک می نشیند. مسیر رفت هر روزه حدود یک ساعت و نیم طول می کشد و به همین منوال نیز مسیر برگشت حدود یک ساعت و نیم طول خواهد کشید،چیزی نزدیک به سه ساعت در کنار همدیگر هستند. مسیر مشخص است و جاده همان جاده. اغلب معلمان داراب مسیر این جاده را به خوبی تجربه کرده اند. از داراب تا شرفویه و بنارویه و… در لارستان. خودروی حامل معلمان داراب ساعاتی پس از حرکت در جاده خسویه دچار حادثه می شود. مادر و پدر بزرگ یسنای کوچک هر دو جان می بازند و معلمان صندلی عقب خودرو نیز به شدت آسیب می بینند. در یک چشم بر هم زدن قصه برای یسنا تمام می شود. آرزوهای دختر یک معلم بر باد می رود. به همین سادگی!!!
اپیزود سوم
هنگام پست بندی که می رسد می گویند شما برو فسا، شما برو جهرم، شما برو استهبان، شما برو جویم، شما برو بنارو، شما برو شرفو، شما برو خلیج فارس، شما برو دریای عمان !!!
در ادارات آموزش و پرورش شهرهای دیگر برای بچه های داراب تره هم خورد نمی کنند. عزیزم من دارابی هستم چرا باید بروم شهرهای دیگر؟  ما راهمان دور است باید زندگیمان را جمع کنیم و با خود ببریم.
عزیزم در برخی از مدارس شهرهای همجوار برای جابجا کردن یک معلمشان حاضرند ده نفر دارابی را به زحمت انداخته تا فقط یک نفر را جابجا کنند.
و پاسخ می شنوید: مناطق دیگر محروم هستند، نیرو ندارند، کمبود تربیت معلم دارند، باید به آنها کمک کنید.
اپیزود چهارم
وقتی درست فکر می کنم می بینم این عزیزان درست می گویند؛ شهرهای همجوارمان همگی محروم و مستضعف هستند و با مشکل تربیت معلم و کمبود نیرو مواجهند. شهرهایی که دانشگاه علوم پزشکی دارند، شهرهایی که فرودگاه بین المللی دارند، شهرهایی که اکثر اداراتشان به اداره کل ارتقاء یافته اند، شهرهایی که صنعت فولادشان پتکی خواهد شد بر سرمان،  شهرهایی که چندین بیمارستان دارند، شهرهایی که برای رفاه حال شهروندانشان قبل از ارائه حتی یک طرح توجیهی میلیاردها تومان پول نقد به حساب پروژه هایشان واریز می شود ، شهرهایی که فرمانداری ویژه دارند، شهرهایی که برای پست بندی معلمانشان نماینده شهرشان را با خود به اداره کل آموزش و پروش فارس می برند تا در محل مناسبی پست بندی شوند، شهرهایی که نفوذ بیشتری در اداره کل دارند، اینها محروم و مستضعف هستند نه ما دارابی ها که پانصد پارچه روستا داریم، خودمان کمبود معلم داریم، آب نداریم، مشکل اشتغال داریم، اما معلمان خوب و دلسوزی داریم که مرگشان هم برای کسی مهم نیست…
اپیزود آخر
چرخ تربیت معلم داراب تا کی باید برای شهرهای دیگر بچرخد؟
و دوستی در همین نزدیکی پاسخ داد : تا قیامت، تا قیامت، تا قیامت…
یسنا جان تسلیت عرض می نمایم.مادرت در راه انجام وظیفه جان داد. روحش شاد…..

 

20 پاسخ به “ترس، سهمِ معلمان دارابیِ پست بندی شده در شهرهای همجوار”

  1. ابراهیم گفت:

    آفرین عالی بود واقعاً تا کی؟؟

  2. وحید گفت:

    اولا :تسلیت به خانواده های داغدیده این حادثه تلخ.خداوند بهشون صبر بده
    ثانیا:
    اپیزود چی هست؟؟؟اقای سلمان همه مخاطبین مثل شما تحصیل کرده نیستند.لطفا در مقالاتی که می نویسید کلمات قلمبه بکار نبرید یاحداقل فارسی را پاس بدارید.اپیزود؟؟؟؟؟؟؟کجای فرهنگستان پیداش کردی استاد؟؟؟؟؟

  3. فرزند دارابم گفت:

    استاد می خواستند نوشته هاشون بیشتر تاثیر گذار باشه، مثل یک سناریو (فیلمنامه )تعریف کردند، اما این واقعیت هم پذیرا باشید اینقدر داراب معلم استخدام کرده که الان مجبورند به شهرهای دیگه بفرستند پس اینقدر یک طرفه داستان سرایی نکنید، حالا گیریم نماینده هم رفت استان…وقتی معلم تو بعضی رشته ها اضافه هست چه کار باید کند….. الهی این مسائل برای هیچ کدام از همشهری های بزرگوار م دیگه پیش نیاد، روحشان شاد

  4. رحیم گفت:

    اول خدا بیامرزتشان، دوم پس نظامی ها هم باید در خونشون خدمت کنند منم ۱۵سال هس تبریز نیرو زمینی هسم روز اول که تعهد ندادن داراب باشند پس باید احتیاط کرد تقدیر خداست

    • ناشناس گفت:

      اصلا مقایسه بجایی نبود
      برعکس نظامی ها که حکمت و عقل حکم میکنه در شهر خودشان خدمت نکنند تا تحت تاثیر روابط خانوادگی و غیره قرار نگیرند، بهترین گزینه برای معلمان همین است که با توجه به آشنایی کامل به فرهنگ و بوم منطقه و شئونات و رسومی که در امر تربیت و پرورش فکتورهای بسیار مهمی محسوب می شوند، در مناطق بومی خودشان خدمت کنند.
      ضمن اینکه این امر مصوبه دولت هم هست و از طرفی شهر ما از کمبود معلم رنج می برد!!!!
      لطفا کمی تامل بفرمایید

  5. جواد گفت:

    وحید آقا کسی که می تونه با اینترنت کار کنه و یه سایت و سرچ یا گوگل کنه باید سواد لازم رو داشته باشه شما اصل قضیه رو نادیده گرفتی چسبیدی به فرعیات ؟
    عزیزم برو سطح سوادت رو ببر بالاتر تا بدونی اپیزود چیه
    درود بر قلم سلمان بزرگ حرف دلم رو زدی

  6. مجیدرضا گفت:

    همین که سایت داراب نا نسبت به انتشار خبر این تصادف اقدام نموده جای بسی خوشحالی است و نشان از تعهد رسانه ای آقای جعفریانپور می دهد.
    درود بر شما.شهامت شما قابل تحسین است.

  7. ناشناس گفت:

    وجید جان اینقدر عصبانی شدی از درج و پیگیری این خبر که سعی کردی با طرح مباحث غیرمرتبط ذهن مخاطب را از اصل موضوع منحرف کنی… خب اینم یک روشه دیگه ولی واقعا بعد از خواندن خبر فوت چند همشهری و زیر دعا بودن یکی دیگر از معلم ها مهم ترین دغدغه شما کلمات فارسیه؟!!!!
    موفق باشی در پیگیری دغدغه های شخصی تان

  8. ناشناس گفت:

    جواب به فرزند داراب – چرا فوری بهم میریزی مگه به نماینده ات توهینی کرده که آشفته میشی خب بنده خدا درست میگه دیگه حالا اگه خدای ناکرده همین خانم معلم از بستگان خودت بود باز هم از حرفهای آقای سلمان ناراحت میشدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  9. ناشناس گفت:

    رحیم جان شما خودتون رو با یه خانم که بچه داره و باید هر روز این مسیر طولانی رو طی کنه و مشکلات دیگری هم داره مقایسه نکن عزیزم انصاف داشته باش

  10. بی طرف گفت:

    خدا به خانوادشون صبر بده

  11. ناشناس گفت:

    حرف حساب جواب ندارد.

  12. اچ گفت:

    ضمن تسلیت به خانواده مرحوم و فرهنگیان داراب. یکی دوتا از دوستان با هویت ناشناس نسبت به گفته های رحیم در خصوص نظامیان و تفاوت آنها با فرهنگیان عزیز گفته اند که:
    ۱- برعکس نظامی ها که حکمت و عقل حکم میکنه در شهر خودشان خدمت نکنند تا تحت تاثیر روابط خانوادگی و غیره قرار نگیرند، بهترین گزینه برای معلمان همین است که با توجه به آشنایی کامل به فرهنگ و بوم منطقه و شئونات و رسومی که در امر تربیت و پرورش فکتورهای بسیار مهمی محسوب می شوند، در مناطق بومی خودشان خدمت کنند.
    ضمن اینکه این امر مصوبه دولت هم هست و از طرفی شهر ما از کمبود معلم رنج می برد!!!!
    ***************
    ۲- رحیم جان شما خودتون رو با یه خانم که بچه داره و باید هر روز این مسیر طولانی رو طی کنه و مشکلات دیگری هم داره مقایسه نکن عزیزم انصاف داشته باش
    **************
    دوست گرامی که نوشته ای حکمت و عقل حکم می کنه نظامیان در شهر خودشون خدمت نکنن منظورت کدوم نوع از نظامیان هست؟ چرا این نوع حکمت و عقل مختص یک قشر خاص نظامیان باید باشه؟ این حرفت توهین بسیار بزرگی به ارتشیان غیور هست. کسانی که خودشون و خونوادشون جونشون رو کف دست گرفتن و از این شهر به اون شهر میرن تا امنیت رو برقرار بسازن شایسته این توهینی که در شان شماست نیستن. یادتون باشه در نقل و انتقالات و شرایط کاری خیلی از نیروهای نظامی به دلیل بی احتیاطی افراد دیگه در جاده ها جون خودشون و خونواده هاشون از دست دادن اما دوستانشون هیچگاه ننوشتن و نگفتن چرا ما رو به شهر خودمون منتقل نکردین. اینکه گفتین حکمت و خرد عقل می کنه بله. حکم می کنه که شما برا درآوردن رزق و روزیت به هرجا که گفتن بری و سختیش رو به جون بخری. در هر حرفه و شغل که باشی. معلم هم مانند نظامی جماعت، سربازه. اما در یک لباس و کسوت دیگر. باید برا کشورش زحمت بکشه. رحیم ۱۵ سال دور از زادگاهش و خونوادش هست و شما مسلما درک نمی کنی دردش چقدر هست. چون تابحال از خونوادت دور نبودی. اگرهم دور بودی، فوقش یک صبح تا ظهر بوده و اونم در شهرهای اطراف داراب که نهایت یک الی ۴ ساعت با داراب فاصله داشتی نه ۱۴۰۰ کیلومتر و ۳۶ ساعت راه.
    پس شما انصاف رو رعایت کن. ضمن اینکه مصوبه دولت برا حضور فرهنگیا در شهر محل زندگیشون کی تصویب شده؟ چرا در سایر استانها این مصوبه اجرایی نشده و ما ندیدیم؟ چون تمام استانها اینگونه خدمت فرهنگیان را در مناطق بدآب و هوا و محروم رو دارن و کسی هم تا بحال اعتراضی نکرده.
    اما دوستی که فرمودی رحیم خودش رو با یک خانم معلم که فرزند داره مقایسه نکنه. مگه نظامیا مقطوع النسل هستند که این حرف رو بهشون می زنید؟ مگه نظامیان نسبت به زن و بچه بی تفاوتن که این گونه بهشون حمله می کنید؟ شما انصاف داشته باش عزیز من. وقتی به یک نظامی می گن برو ماموریت و سه ماه بعد برگرد پیش خونوادت، راهش طولانی نیست؟ سختی خودش و خونوادش برا شما اهمیتی نداره؟ آیا از نظر شما انصاف این هست که یک نظامی سه ماه دور از خونوادش باشه و بعد از اینکه از ماموریت برگشت بچه اش به جای واژه پدر بهش بگه عمو یا دایی؟ واقعا انصافتون همین هست؟ دست مریزاد با این دیدگاههاتون. واقعا دست مریزاد. امیدوارم داراب نا حداقل این رو سانسور نکنه به بهانه ی اینکه در متن کامنت به کسی توهین شده.

  13. رحیم گفت:

    منم زن و بچه دارم تا مرز طلاق هم به خاطر شغلم پیش رفتم چه بسا منم یه روز همینجور سرم بیا ما نظامی ها مخصوصا ارتش خیلی بدبختیم

  14. از بستگان داغدیده گفت:

    با سبلام ضمن تشکر از اظهار همدردی آقای سلمان و روایت وظعیت دختر کوچولوی خانم معلم که جانش را در انجام وظیفه داد به استحضار میرساند که حوادث هر روز برای معلمان سراسر کشور رخ میدهد و هر سال تعدادی از سرمایه های انسانی کشور به خاطر وسایل نقلیه نا ایمن (پراید ) از دست میدهیم .قابل توجه وزارت آموزش و پرورش که حساسیت لازم در ایمن شدن وسایل ایاب و ذهاب معلمان عزیز داشته باشد همچنان که چندین سال است مدارس را مقاوم سازی در برابر حوادث میکنند تدابیری اندیشیده شود تا این عزیزان با وسایل نقلیه ایمن (مینی بوس و سایر وسایل نقلیه به غیر از پراید که بیشترین تلفات را در تصادفات به گفته رئیس پلیس راهور دارد ) رفت و آمد نمایند.

  15. همشهری گفت:

    با سلام . ضمن تسلیت به بازماندگان این حادثه عظیم امید است دادگاه اشد مجازات را برای این فرد لاابالی و خاطی و بی مسئولیت که باعث داغدار شدن و یتیم شدن تعداد ۷ فرزند (۱ دختر کوچولو و چندین فرزند دختر و پسر) و از هم پاشیدن کانون گرم خانواده هاو گرفتاری مالی و جانی برای ۵ خانواده معلم شده است تعیین کند .

  16. ناشناس گفت:

    جواب به اچ – اچ عزیزم نظامیان هم برا ما قابل احترام هستند به گفته شما اگر ما از خونواده مون دور نشدیم اما دوری این عزیزان از خونواده هاشون هم درک میکنیم و از خداوند برای این عزیزان و خونواده هاشون آرزوی سلامتی و خوشحالی را داریم شما به دل نگیرید بنده فقط بین یک خانم و یک آقا مقایسه و اظهار نظر کردم .

  17. ناشناس گفت:

    آقای اچ عزیز وقتی کسی با عصانیت می نویسه یعنی اینکه نمی تونه با انصاف هم بنویسه و شما در همین حالت برای ما نوشتید که منصف باشیم!!
    اشکال شما در اینه که نظامی ها را مصداقی دیدید. یعنی وقتی این نظرها را می خواندید، فقط توی فکرتون رحیم عزیز بوده یا حداکثر ارتش
    در حالی که ما داریم درباره یک موضوع کلان حرف می زنیم و استثنائات را هم در جای خود قبول داریم.
    پس بنابراین این باید درک کنیم که به همان دلیل که افراد نظامی بخاطر مشاغل امنیتی که دارند باید جابجا شوند و البته قبلاً درباره شرایط کاری که انتخاب کردن آگاهی داشته و انتخاب کرده اند، به همان دلایل مرتبط با نوع کار، بهتر از فرهنگیان و معلمان کمترین جابجایی ها را داشته باشند و در موارد ضرورت فقط این اقدام انجام شود.
    ضمنا دوست عزیز بنده معلم و فرهنگی نیستم و طعم دوری را هم با تمام وجود چشیده ام ولی دلیل نمی شود چون چیزی برای خودم خوب است آن را برای همه نسخه کنم.
    یاعلی

    • اچ گفت:

      سلام دوست من:
      من انصاف رو رعایت نکردم درست. عصبی بودم درست. اما بدونید ارتش استثنا نیست.همونطور که معلمی و سپاهی گری و پلیس بودن و سایر مشاغل استثنا نیست. خانواده های ارتشی هم استثنا نیستن. درسته شرایط سخت خدمتی رو از ابتدا درک کردن و بعدش وارد سیستم نظامی گری شدند اما این دلیل نمیشه که شما بخواین اونها رو ندیده بگیرین. در هر شغل و سمتی که باشین احترامتون به جا. اما بازم میگم انصاف داسته باشین و ارتشی ها که امثال رحیم داخلشون زیاده رو ندیده نگیرین. شما چه می دونید بسیاری از همین ارتشیا به خاطر شغل سختشون که دفاع از جان و مال و ناموس من و شما هست، کانون خانوادگیشون از هم پاشیده شده تا من و شما با خیال راحت به زندگیمون ادامه بدیم. شما دوسال سربازی رفتید خدمت کردید حتما. پس سختیهای یک نظامی رو برای دوسال درک کردید اما خودتون رو سی سال جای اونها بگذارید. در مرزهای محروم و بسیار فقیر کشورمون. خودتون رو جای اونها بذارید زمانی که شب و روز نمی دونن با مار و عقرب داخل سنگرهاشون مبارزه کنن یا با دشمنی که معلوم نیست از کدوم طرف می خواد خدای نکرده به کشورش حمله کنه. حالا دشمن چه گروههای تکفیری باشه چه یک کشور متخاصم باشه.
      خودتون رو جای یه ارتشی بذارید که موقع زایمان همسرش و به دنیا اومدن فرزندش در کنارشون نیست تا نقطه قوتی باشه برا خنوادش. شما خودت رو جای یه ارتشی بذار که نمی تونه هیچ وقت به صورت درست و حسابی یه عید یا یک مجلس جشن و سرور رو در کنار خونوادش سپری کنه.
      هر وقت شما تونستی خودت رو در نقش یه ارتشی تصور کنی و سختی هایی که تحمل می کنن رو درک کنی اون وقت از من بخواه تا با عصبانیتی که ذکر کردید منصف باشم. شما منصف هستید و از روی انصاف نوشتید. اما من از روی بی انصافی نوشتم چون دردی که رحیم و امثال رحیم در ارتش تحمل کردن رو تحمل کردم. همونطور که در خانواده ای فرهنگی رشد کردم که افراد بسیار زیادی از این خونواده آموزش و تربیت بسیاری از بچه های شهرستانهای داراب و زرین دشت رو از دهه ی پنجاه تا کنون بر عهده داشتن. بله سختی های هر دوقشر رو درک کردم. اما این کجا و آن کجا.
      دوست من:
      بحث اموزش و پرورش در کنار آرامش و وجود امنیت درجامعه هست که کلان میشه. شما اگه جامعه ات مثل افغانستان و عراق بود می تونستی در رابطه با اون بحث کلان صحبت کنی؟
      بحث جابجایی و انتقال فرهنگیان در داراب یا استان فارس استثنا هست؟ یا در سیستان و بلوچستان، کرمان، خراسانهای رضوی و جنوبی، هرمزگان و خوزستان و کهکیلویه و بویر احمد و چهار محال بختیاری و لرستان و ایلام و کرمانشاه هم استثنا هست؟ چرا در این استانها که محرومیت بسیار و در برخی مانند سیستان و بلوچستان که فقط در سال گذشته سه معلم به دلیل غیر بومی بودن به شهادت رسیدند استثنا وجود نداره؟
      شما جواب اون معلمها رو چگونه می دین؟ اونها هم مانند ارتشیا از نظر شما استثنا به حساب میان؟؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + چهارده =